1دلنوشت
|
من ساده
این روزها چقدر دلم هوای داشتن یک مخاطب خاص کرده است
بیخیال برم سر اصل مطلب
گفت : با خیال من زیر باران برو
منِ ساده بدون چتر رفتم چون قول داده بودم
اما نمیدانستم که او دست در دست دیگری با چتر قدم میزند
و مرا با انگشت نشان می دهد که آن دیوانه را نگاه کن
مهم نیست
برایم مهم نیست از بیرون چگونه به نظر می آیم... تو
یه روزی میرسه که . .
ناخناتو می خوری
گوشه ی ناخن هات پوست پوستی میشه
دور چشمات کبود میشه
سفیدی چشمت قرمز میشه
لبات بی رنگ میشه
دستات سرد میشن
فشارت پایینه
با اولین آهنگ غمگین اشکات جاری میشن
لبخند رو لبات می میره
به بهونه ی خوابیدن شبا خیلی زود میری تو رختخوابت و تا نزدیکای صبح بیادش اشک میریزی
بالشت همیشه خیسه
شب و روزت میشه : تو و تنهایی و یه عکس یادگاری. . . .
|
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By avazak.ir ] |